حسادت


مَه نامه
نوشته های این وبلاگ تنها غباری از کتابم اند ،ساده و بی آلایش تنها برای خاطراتم


دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,
حسادت

 

این است حسِ هر دم من    

 

کاش ولی نمی گفتم فقط من...

حسادت

آمدی باز؟! چرا می آیی؟

من خسته ام ولی کو بیداری؟

تلخ می زنی بر دلم

آه می کشم از غمم

من به کفش هایش هم حسادت می کنم

لحظه هایش را با تو می کشم

من چه مظلومانه فریاد می زنم

اوچه عاشقانه دل می برد

کاش آدمی از جنس سنگ بودم

من با یادِ تو همیشه مردم

شاید سنگ آب نمی شد پیش عشقت

دیگر نمی شکست ،زیر پای دردت

کاش،کاش،تمام حسرت وحسادت

مرا می کشت سخت یادِ نگاهت

 

خیلی حرف بعد این شعر نوشتم ولی متاسفانه اینترنتم قطع شد همش پرید،ولی مهم نیست تا حالا هم کسی بهش توجهی نکرده تا به اونم بکنه .

اُه ه ه ه خسته شدم کاش تو دلم عشق تازه پیدا می شد.

 

                                     







نظرات شما عزیزان:

زهرا
ساعت16:31---19 بهمن 1391
سلام مهیار جان شرمند. معذرت میخوام دیر شد جوابتو بدم.حالم افتضاحه.خیلی سعی کردم وبلاگتو باز کنم ولی نمیشد. الان که اومدم بازم حالم گرفتس.باخوندن شعرات و همزمان با اونا گوش دادن ب آهنگ زیبای وبت بغضم گرفت .کاش راهی بود تا گریه میکردمو کمی سبک میشدم.دارم خفه میشم و منتظر یه تلتگرم که اشکمو دربیاره.توهم نیای سربزنی من میام.تو جواب سوالت موندم.یکمی زمان میخوام

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
+ دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, | 23:27 | مهیار

This template generated and design by Nightnama on 2013 do not Copy